فدات مثل پیشی شدی
قربون اون دستت چی داری نشون میدی
بدون عنوان
بدون عنوان
اینم عکس دختر عموی نازنینت زهرا جون
خونه مامانی
سلام نفس مامان خوبی جیگر طلا بعد از چند روز اومدم برات بنویسم اخه لب تاب خرابه الانم اومدیم خونه مامانی با لب تاب دایی طاها دارم برات مینویسم تو هم داری با کامبیوتر دایی امیر تیمون نگاه میکنی بابایی جون و دایی طاها هم دارن باهم صحبت میکنن مامانی هم کنار من نشسته داره نوشته های منو بزور میخونه اخه عینک خطیش و نزده خیلی دوست دارم بای بای ...
نویسنده :
مامانی
0:01
اینم عکسای وروجک من
وروجک زبونت و بکن تو خوش به حالت مامان جون اقا جون عجب دوچرخه ای برات خریدن اینم سه چرخه عمو اکبر دستش درد نکنه اینجا رنگین کمونه عشق تو اینم ریحان جیگر تو ...
نویسنده :
مامانی
15:29
اولین سلام
سلام عشق مامان و بابا این اولین مطلبیه که اینجا برات مینویسم الان ساعت ٨صبحه و تو با بابایی جون رفتی نون بخری انشاا...همیشه سحرخیز باشی خیییییییییییییییییلللللللللللللی دوست دارم ...
نویسنده :
مامانی
14:36
فرشته های رو زمین
سلام گنجشکک اشی مشی خوبی نازدار مامان منم خوبم خیلی خوبم میدونی امروز میخوام راجع به چی برات بنویسم از ماه رمضون امسال که چقدر بهمون خوش گذشت بهترین ماه رمضون عمرم بود چون هم پیش بابایی جون بودیم هم پیش دو تا فرشته رو زمین بودیم انسی جون و امنه جون دختر عمو های عزیزم که خیلی دوستشون دارم انسی جون مهندس کامپیوتر امنه جونم فیزیک هسته ای میخونه این دوتا فرشته خیلی برامون زحمت کشیدن عمو جون و منیر جون و عمو اکبر و که دیگه نگو.... خلاصه کلی بهمون خوش گذشت داشتم در مورد این دوتا فرشته میگفتم انسی جون طفلک با دهن روزه همش توی اشپزخونه هر چی که ما هوس میکردیم برامون درست میکرد امنه جونم ظرفا رو می شست شب تا صبح بیدار میموندیم کلی با هم صحبت و درد دل...
نویسنده :
مامانی
20:27